انجمن بانوان ایرانی در سیدنی استرالیا
20. Dec, 2021
آنگاه که دلها فسرده اند باید خورشید امید را در دل زنده نگه داشت تا دوباره روشنی روز فرا رسد
یلدا آیین است، آیینی کهن، یلدا نیایش است، نیایشی کهن. یلدا آیین دوری از تیرگی و عشق به روشنی است، یلدا نیایش هراس از نادانی و دلبستگی به آگاهی است. یلدا داستان شب و روز است، داستان پیچش خورشید با دیو تاریکیها است. یلدا داستان دوپارگی وجود ما است، که در شب غرق میشویم و در روز دوباره برمیآییم. یلدا داستان گم کردن خورشید در یک شب بلند است و نشانگر کهنترین هراس انسان که اگر به خواب رویم و خورشید دوباره برنیاید، هستی خاموش و سرد میشود و ما به مرگ میرسیم.
از این رو بود که از هزاران سال پیش یلدا آیین و نیایش شد و هرساله در بلندترین شب سال برگزار میشود تا به ما یادآوری کند که در ژرفای تیرگی زمین به جای خواب در این شب بلند باید بیدار بمانیم و به کوشش و جست و جو بپردازیم، چنان که سرزدن سپیده نزدیک شود و از نشانههای سرزدن سپیده هم آوای سروش است که در کالبد خروسها و از گلوی آنها برمیآید، تا آمدن بی بروبرگرد خورشید و روز را مژده دهند.
برجستهترین پیام یلدا این است، که هنگام شب بلند، جایی برای خواب نیست، هرچه باید باشد، کوشش برای آگاه کردن است. آگاه کردن از این که زندگی زیر خورشید فروزان و زیبا هیجان دارد، گرما دارد. بیخورشید زندگی نیست، پس بکوشیم دوباره خورشید را به آسمان بیاوریم.
اکنون باید گفت ما تا اندازه زیادی فلسفه یلدا را گم کردهایم. یلدا اگرچه در خود آیین خوردن و نوشیدن هم دارد. زیرا انسان بدون خوراک و آب توان زیستن ندارد و در سفره یلدا اکنون نان شیرین، هندوانه و انار و خشکبار و بسیار چیزهای دیگر دیده میشود. اما این همه خوراکها برای این است که توان داشته باشیم، شب را تاب بیاوریم. شبی که بلند است و باید در آن بیدار باشیم.
اما اصل یلدا خوراندن خوراک به اندیشه و مغز است. از این رو برای هزاران سال، یکی از پارههای بنیادین یلدا داستان گویی و سخن گفتن از ستیز همیشگی اهورا و اهریمن بوده است. سیمایی از این ستیز خود را در جنگ آگاهی و دانایی با نادانی نشان میدهد.
برگرفته از :
یلدا، یا بیداری برای زایش روشنی
نویسنده : محمد هادی محمدی